دفاع از حقوق دگرباشان

دفاع از حقوق دگرباشان

۱۳۹۵ مرداد ۲۱, پنجشنبه

دگرباش جنسی قربانی تجاوز در گالیکش، بازداشت شد


 ولی الله وزیری، دگرباش جنسی (ترانسکشوال) ساکن شهر گالیکش استان گلستان که مورد تجاوز جمعی قرار گرفته بود پس از مراجعه به مامورین پلیس، مورد تمسخر آنان قرار گرفت. بعد از اعتراض این شهروند به عدم توجه ماموران توسط آنان بازداشت و به زندان عمومی گنبد کاووس منتقل شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۱۳ مردادماه سال جاری، ولی الله وزیری دگرباش جنسی (ترانسکشوال) ساکن شهر گالیکش از توابع استان گلستان مورد ضرب و شتم و تجاوز جمعی در روستای “قلی تپه” این شهر قرار گرفت.
نامبرده که معتقد بود به خاطر جنسیت و گرایش جنسی اش در عملی تنفرگونه مورد تجاوز قرار گرفته است به پلیس جهت شکایت و ثبت گزارش مراجعه نمود با اینحال ماموران با متهم کردن او به ارتکاب فعل حرام (لواط با رضایت) وی را مورد تمسخر قرار دادند که با اعتراض این شهروند دگرباش روبه رو شد.
ماموران پلیس در واکنش به اعتراض آقای وزیری او را مضروب کرده و با تشکیل پرونده و صورت جلسه ای تحت عنوان ارتکاب لواط او را بازداشت کردند و به زندان عمومی گنبد کاووس منتقل کردند.
محمد عاشور، پدر آقای وزیری در گفتگو با گزارشگر هرانا ضمن تایید این مطالب اضافه کرد در حال حاضر منتظر تبدیل قرار وی به وثیقه هستند و قصد دارند از ماموران به دلیل رفتار صورت گرفته شکایت کنند.
FacebookTwitterGoogle+

۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

معرفی فیلم : بچه ها حالشان خوب است (معرفی فیلم : بچه ها حالشان خوب است (The kids are alright))

بچه‌ها حالشان خوب است ;
 نام یک فیلم کمدی-درام محصول سال ۲۰۱۰ آمریکا است. کارگردان این فیلم لیسا چولودنکو است که با کمک استوارت پلامبرگ فیلمنامهٔ آن را نوشته است. این فیلم نخستین بار در ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰ در جشنوارهٔ فیلم ساندنس اکران شد و منتقدان روی هم رفته فیلم و بازیگران آن را ستایش کردند.
داستان این فیلم دربارهٔ دو زن همجنسگرا به نام‌های نیک و جولس و فرزندان آن هاست که از روش تلقیح مصنوعی بدنیا آمده‌اند.
بچه‌های آن‌ها جونی و لسر نام دارند که به دنبال پدر واقعی خود می‌گردند. پدر آن‌ها پاول نام دارد و......

۱۳۹۵ مرداد ۱۰, یکشنبه

جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتی استکهلم سال 2016 همراه با مهراد همتی STOCKHOLM PRIDE2016

جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016


جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016

جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016

جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
جشن غرور دگرباشان جنسی و جنسیتیاستکهلم سال 2016
'

۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

هـمجــنســگــرایــی و هــمجــنســبـــازی دو لغت ودو تعریف کاملا مجزا


هـمجــنــس گــرايي يا تعلق عاطفي و جنـسي به جنـس موافق ؛ امروزه ديگر لغت نامانوس و نا آشنايي به نظر نمي رسد. امروز در اقصي نقاط جهان ؛ هـم جنـس گـرايان به عنوان بخشي از شهروندان جامعه زندگي مي کنند و بسياري جوامع حقوق آنان را به رسميت شناخته اند
اما در اين زمينه با دو لغت و دو تعريف کاملا مجزا روبرو هستيم که گاهي به غلط مترادف هم تلقي مي شوند. در تعريف نخست ؛ هـمـجنـس گرايي ؛ با داشتن بار معنايي گرايش ؛ به يک گرايش و کشش فطري اشاره دارد که مي بايست لزوما در نهاد فرد قرار داشته باشد. اما هـمجنـس بـازي ؛ با همراه داشتن بار معنايي لغت بازي ؛ به يک تفنن جنـسـي و يک متد ارضــا نيازهاي عاطفي و جنــسي اشاره مي کند
جدل از آنجا آغاز مي شود که هـمجــنـس گــرايــي در برابر اين سوال قرار مي گيرد

فطري يا انتخابي ؟

اگر تمايل فطري ؛ عاطفي و جنـسي به جنـس مخـالف را حالت ايده آل و معمول فرض کنيم و بپذيريم که کشش و جاذبه به جنـس مخـالف درست همانند داشتن دو دست و دو پا و يک بيني نشانه سلامت جنـسي و ژنتيکي انسان محسوب مي شود ؛ مي توانيم هـمجـنــس گــرايي را يک حالت فطري و ژنتيکي خاص بناميم
البته لازم به ذکر است که کماکان در اين تعريف هـمجــنس گــرايي به عنوان يک حالت خاص محترم و همـجــنــس گرا به عنوان يک انسان صاحب حق و حقوق کامل شهروندي محسوب مي شود

هــمجـنـس گـرايي به عنوان يک انتخاب

اما اگر تمايل جنسي و عاطفي به جنـس مـوافق را يک نوع از انواع ارتباطات قابل انتخاب انساني در نظر بگيريم ؛ با اين تعريف که هر انساني که بخواهد مي تواند آن را به عنوان يک تنوع و يک راه ارضـا غـرايـض خود انتخاب کند ؛ در اين صورت هـمجــنس گــرايي را يک متد قابل انتخاب دانسته ايم.
در اين حالت بايد بپذيريم که تـمايل به جنـس موافق نيز همانند تمايل به جنـس مخالف در نهاد فطري اکثريت انسان ها وجود دارد و تنها اين روش هاي تربيتي بوده که يکي را بارور کرده و ديگري را خفته نگه داشته است. بر همين اساس هر لحظه ممکن است تحت شرايط اجتماعي و فرهنگي و تربيتي ؛ اين حس فروخفته بالفعل گردد و در تمايلات انسان نمود پيدا کند

هـمـجنـس گـرايي نمي تواند انتخابي باشد

روش هاي تربيتي و تاثير تربيت در زندگي انسان از گذشته تا به امروز درگير محدوديت هايي ست که بر همين اساس نمي توان پذيرفت هـمجنـس گــرايي هم دقيقا همانند تمايل به جنـس مخالف در نهاد همه انسان ها و به همان شدت وجود داشته باشد
انحصاري بودن روش هاي توليد مثل به ارتباط زن و مرد ؛ باعث شده است که ايده آل ترين تعريف خانواده در انحصار تمايل به جنـس مخالف قرار گيرد و چون روش توليد مثل ؛ يک بحث تربيتي نيست ؛ مي توان نتيجه گرفت که همـجنــس گـــرايي که حالت خاص از تـمايلات جنـسي و عاطفي ست نه يک حالت عمومي

هـمجــنس گــرايي بيماري نيست

بيماري حالت خاصي از شرايط ژنتيکي و رواني ست که به دليل مشکلاتي که براي فرد مبتلا فراهم مي کند نيازمند درمان است و اصولا -حتي با شانسي بسيار اندک- با درمان قابل معالجه است. اما هـمجنــس گــرايي با اينکه يک حالت خاص ژنتيکي و رواني ست اما نيازمند درمان نيست و اصولا با درمان قابل معالجه نيز نمي باشد. پس از تعريف بيماري خارج است

همجنس بازي چيست ؟

هـمجنــس بــازي ؛ انـحراف جنـــسي ناشي از شرايط اجتماعي ؛ فرهنگي و تربيتي ست که در فردي که فطرتا هـمجنــس گرا نيست ظهور مي کند. مثلا در شرايط فشار و سختگيري پيرامون مسائل جزئي جـنسيتي ؛ افرادي به ناچار و به علت دسترسي بهتر به هم جنسان خود ؛ براي ارضا غـرايـض جنـسي به همـجنــس بـازي روي مي آورند. در اين حالت اگر اين شرايط ادامه پيدا کند ؛ فرد به اين شرايط عادت کرده و فطرت اصولي جنـسي اش که همانا تمايل به جنـس مخالف است به مرور تضعيف مي شود و به غلط تصور مي شود که اين فرد همـجنـــس گــــراست
همين طور در شرايط بي بنـد و بـاري جنــسي ؛ هـمجنـــس بــازي بسيار مشاهده شده است. فرد در اين شرايط به دليل غوطه ور شدن در مسائل جنــسي ؛ دچار يک تـــنوع طلــبي بيمار گونه مي شود و به انـــحرافات جــنســـي دچار مي شود. انـــحرافـــات مـــازوخيـــستي ؛ آزار طلبي و همـــجنـــس بازي شايع ترين نمونه هاي انــحرافـــات در شرايط بي بـند و بــاري جنـــسي هستند.
ديگر عامل جدي بروز انـحراف هــمجـــنس بـــازي ؛ عدم آگاهي کافي از روش ها و اصول ارتباط جنــسي کامل و سالم با جــنس مخـــالف است. معمولا زناني که در ارتباط جنــسي خود با مردان دچار يک نوع مردســالاري عميق جنسي و به نوعي بهره کشي و آزار شده اند و حقوقشان در آميــزش جنـــسي به هيچ گرفته شده است ؛ پس از مدتي دچار سرد مزاجي و زدگي و ترس از رواــبط جنــسي مي شوند. در اين مواقع احتمال خطر همــجنــس بــازي به وجود مي آيد. چون در اين گونه موارد فرد به يک نفر از جنس خود بيشتر و بهتر مي تواند اعتماد کند و نزديک شود
پس همــجنـــس بازي بر خلاف هــمجـــنس گـــرايي يک بيماري محسوب مي شود که مانند همه بيماري هاي رواني نيازمند درمان است

همجنس گرايي محترم است

به نظر مي رسد کمتر کسي باشد که همــجنـــس گـــرايـــان را به عنوان انسان هايي صاحب حق و حقوق شهروندي به رسميت نشناسد. همــجنــس گرا انساني است که بنابر نوع خلقتش و بر اساس غريـضه و فطرت خدادادي ؛ به هـمجـــنســان خود متمايل است و اين هرگز نمي تواند به عنوان جرم و انحراف تلقي شود
البته چون هــمجــنــس گــرايي هم در جوامــعي مانند جوامع ما يک نوع تــابو و گناه تلقي مي شود ؛ معمولا افراد همــجنـــس گـــرا تا سالهاي سال در يک ابهام عذاب آور جـــنســـيــتي و چه بسا مورد سو استفاده و آزاد قرار مي گيرند. به همين دليل ايجاد آموزشهاي دانشگاهي و مدرسه اي در اين زمينه و تشريح نشانه هاي آن ضروري به نظر مي رسد. همين طور وجود نهادي خاص که به صورت يک سازمان غير دولتي (در داخل ایران) به امور هـــمجــنس گــــرايان رسيدگي کرده و متولي امور آنان باشد ؛ صد در صد الزامي ست

واژه نامه جامعه +LGBTQAP


همانطور که می دانید خیلی از افراد #معانی_و_اصطلاحات_جنسی را نمی دانند و دید بدی نسبت به
همجنس گرایان، دوجنس گرایان، دوجنس گونگان و دیگر شاخه ها و دسته بندی های جنسیتی دارند
با توجه به اشتباه استفاده نمودن واژه هایی انگلیسی برای بیان گرایشات هم چنین سوالات زیاد دوستان عزیز ، ما بر آن شدم که واژه نامه را تهیه و ارائه نمایم تا از این طریق علاوه بر آگاهی رساندن در جا افتادن و کاربرد صحیح آن اصطلاحات کوشا باشیم.



+LGBTIQAP
این کلمه کوچک شده ی از واژه انگلیسیLesbian/Transgender/Bisexual/Gay/Queer/Intersex/Asexual  می باشد . که معمولا به جوامع " غیر دگر جنس گرا" گفته می شود .

Gender
جنسیت ، جنسگونگی . بیانگر خصوصیات و علایمی است که یک جامعه به عنوان خصوصیات "زنانه " و یا "مردانه " قبول دارد . برخلاف باور عمومی ،جنسگونگی در جوامع مختلف و زمان های مختلف متفاوت است.

Gender Identity
به معنی شناخت جنسی می باشد. به علافه و آگاهی جنسی و روانی یک شخص و روابط جنسی او گفته می شود که شامل سه زیر شاخه است ؛

1-هترو سکشوال یا دگرجنسگرا (Heterosexual)

2- بایسکشوال یا دو جنسگرا (Bisexual)

3- هموسکشوال یا همجنسگرا (Homosexual)


Heterosexual
به معنی دگر جنس گراست و پس از عام شدن واژه همو سکشوال از سال 1869 این واژه در مقابل آن ایجاد شد که نشانگر افرادی است که ارضای روحی ،جنسی و جسمی شان با جنس مخالف مقدور است.
 Metro sexual
زیر شاخه از دگر جنسگرایان هستند که به وضعیت پوشش، پیرایش و زیبایی خود اهمیت خاص می دهند و از حساسیت ویژه ای نسبت به این امر برخود دار هستند.
 Straight
به معنی صاف و مستقیم است. هم واژه ی دیگری است برای مشخص کردن دگر جنسگرایان در مقابل کلمه ی منحرف و یا کج (mislead)استفاده میشود.
Bisexual
کلمه ای است ترکیب شده ی انگلیسی و پسوند Bi لاتین که به معنی عدد دو میباشد و نشانه گر آن دسته از افرادی است که خشنودی جنسی شان را از هر دو جنس موافق و مخالف کسب می کنند
Pansexual
همه جنس گرا به تمامی جنس ها یا جنسیت ها گرایش جنسی دارد به عبارت دیگر در انتخاب شریک جنسی به جنس یا جنسیت او اهمیت نمیدهد

 Homosexual
به معنی همجنس گرا می باشد. برای انسان هایی کاربرد دارد که رضایت روحی ،جسمی و جنسی خود را درنزد همجنس خود می بیند . این واژه برای اولین بار در سال 1868 توسط کارولی م . کرتبنی در مکاتبات شخصی اش استفاده شد و یک سال بعد در یک سری دفترچه هایی که به جهت روشن سازی ماجرای لوط پیامبر و اقوام سدوم و عماره منتشر شده بود استفاده شد و نسل به نسل گشت و اکنون با گذشت بیش از 130 سال رسمیت خودش را پیدا کرده است.
Asexual
به معنی بی جنس است و بر خلاف تمامی دسته ها دیگر این گروه در روابط جنسی کاملا خنثی هستند و هیچ لذتی از داشتن آن نمی برند و کاملا خود را کنار کشیده و مجزا نمی کنند. در واقع این افراد حامل نا هنجاری در دستگاه جنسی خود ( تولید مثل داخلی ) هستند.
Heterosexism
این کلمه به معنی مکتب دگر جنس گرایی می باشد . یعنی ایجاد و گسترش پیش زمینه فکری دگر جنس گرایی در جامعه به گونه ای است که همجنس گرایی یا دو جنس گرایی ، رفتاری غیر طبیعی و نا هنجار تلقی بشود.
Transgender
این کلمه برای مشخص کردن افرادی است که به نحوی مثل پوشیدن لباس جنس مخالف با عمل جراحی جنسیت خودشان را کم رنگ کرده و جنس مخالف رانشان میدهند و به عبارت دیگر افرادی که هویت جنسی آنها با جنس گونگی فیزیو لوژیک آنها هم گونی نداشته باشد وشامل سه گروه دو گانه پوش ، دگر پوش و دگر جنس شده شده می باشند . مخاطبین این سه گروه عموما دگر جنس گرایان و یا دو جنس گرایان هستند..
Transvestite
این کلمه به معنی دگر پوش است و به کسانی گفته میشود که از پوشیدن و نمایش خود به صورت جنس مخالف احساس رضایت و خشنودی دارند . برخی اوقات این واژه و همجنس گرا مترادف یکدیگر استفاده میشود که اشتباه است. هرکدام معنای متفاوت را می سازند.
Transsexual
این کلمه یعنی دگر جنس شده و برای مشخص کردن افرادی به کار میرود که بطور راسخ جنسیت خودشان را انکار می کنند و جنسیت متضاد را انتخاب می کنند. عموما به کسانی گفته میشود که با عمل جراحی جنسیت خودشان را تغییر داده اند.
Queer
معنای تحت اللفظی آن «عجیب غریب» است ولی به هیچ وجه از آن در ترجمه تان استفاده نکنید چون در زبان انگلیسی حال تنها برای اشاره به اقلیت های جنسی به کار می رود. در گذشته به عنوان توهین به همجنسگرایان/ دوجنسگرایان/تراجنسی ها و... استفاده می شد. اما بعد از جنبش کوئیر در دهه هفتاد کاربرد لغوی اش عوض شد و به طور عادی نیز استفاده می شود. معادل فارسی آن «دگرباش» است که البته چندان رسا نیست.
خیلی از کلمات فوق دارای دو معنی هستند.

۱۳۹۵ مرداد ۲, شنبه

نقد و بررسی : جی. ادگار

جی. ادگار (به انگلیسی: J. Edgar) یک فیلم در ژانر زندگی‌نامه‌ای و درام به کارگردانی کلینت ایستوود بر اساس نوشته‌ای از داستین لنس بلک می‌باشد. این فیلم در مورد زندگی حرفه‌ای اولین رئیس اف‌بی‌آی، جی. ادگار هوور می‌باشد. این فیلم همچنین به زندگی خصوصی او و همجنس‌گرایی او نیز می‌پردازد.

لئوناردو دی‌کاپریو، آرمی همر، نائومی واتس، دیمن هریمن، اد وستویک و جفری داناوان از بازیگران این فیلم می‌باشند.
کلینت ایستوود
تهیه‌کننده
کلینت ایستوود
برایان گریزر
نویسنده داستین لنس بلک
بازیگران
لئوناردو دی‌کاپریو
آرمی هامر
نائومی واتس
جاش لوکاس
جودی دنچ
کیتلین دیور
آماندا شول
تاریخ‌های انتشار
۱۱ نوامبر، ۲۰۱۰، پخش جهانی
مدت زمان
۱۳۷ دقیقه
کشور ایالات متحده آمریکا
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۳۵ میلیون دلار آمریکا
فروش گیشه ۲۸٫۸۳۷٫۸۴۳
یکی از قدرتمند ترین افراد در تاریخ ایالات متحده آمریکا بدون شک « جی. ادگار هوور » بوده است. « هوور » اولین بار در سال 1924 به عنوان ریاست 1« اداره آگاهی » ( که بعدها به « پلیس فدرال آمریکا» یا همان «FBI » تغییر نام داد) منصوب شد و از آن پس به مدت 48 سال ( تا زمان مرگش ) توانست با انواع و اقسام افتخارات این اداره را سرپا نگاه دارد و نامش را در سیستم قضایی ایالات متحده جاودانه کند. اینکه گفته می شود « هوور » شخصیت تاثیرگذاری در تاریخ ایالات متحده بوده کاملاً مشهود است. وی با ریاستش در این سازمان توانست بسیار از جرائم خرد و درشت را ریشه کن کند و چندین پرونده جنجالی را هم سر و سامان دهد و مهمتر از همه اینکه امنیت اجتماعی ایالات متحده را تثبیت کرد تا این کشور تبدیل به مکانی امن برای مردمش و البته مهاجرانی که به سرعت به این کشور سرازیر می شدند باشد. مقامات بلند پایه هم که ارادت خاصی به « هوور » داشتند، انواع و اقسام مدال ها و افتخارات نظیر " اعطای لقب سلحشور از طرف جورج ششم بریتانیا » یا " دریافت مدال امنیت ملی " از طرف رئیس جمهور « آیزنهاور » را به وی اعطا کردند.

اما آیا واقعاً « هوور » همانطور که از او یاد می شود بوده؟ در واقع خیر!. « هوور » اگرچه در مدت ریاستش توانست مدیریتی با ثبات و دقیق از خود برجای بگذارد اما همین مدیریت موفق سبب شد تا او پس از مدتی تبدیل به شخصیتی شود که کار چاق کن بسیاری از خلافکاران و سیاستمداران با نفوذ در ایالات متحده است. در واقع می توان گفت او با ایجاد شبکه ی مافیایی بسیار پیچیده ایی که هیچکس را یارای رقابت با او نبود، توانست به راحتی بسیاری از خواسته های سیاسیون را برآورده کند و از این جهت هم بود که او در 3 دوره مختلف ریاست جمهوری توانست با کمترین مشکلی با دولت به کار خود ادامه دهد. علاوه بر این گفته می شود که « هوور » دچار مشکلات جنسی هم بوده و اظهارات تائید نشده ایی حکایت از آن داشت که او یک " همجنس گرا " است! البته روایت دیگری هم وجود دارد که عنوان می کرد او دچار نوعی بیماری است که به واسطه آن علاقه فراوانی به پوشیدن لباس های زنانه و انجام حرکات زنانه در مهمانی های خصوصی داشته است!. از این دست شایعه ها درباره « هوور » به وفور شنیده شده و کمتر کسی هم به جز نزدیک ترین دوستان و همکارانش ، از صحت یا رد این ادعاها آگاه بوده است. حالا بعد از گذشت سالها از مرگ « هوور » ، « کلینت ایستوود » کهنه کار تصمیم گرفت تا زندگی این شخصیت پر رمز و راز را به سینما بیاورد تا نسل جوان آمریکا بیشتر با او و اتفاقاتی که در پیرامونش افتاد، آشنا شوند. اما آیا « ایستوود » توانسته حق را درباره « هوور » ادا کند یا خیر؟ با هم خواهیم دید.

همانطور که اشاره کردم « هوور » شخصیت پر رمز و رازی بود و روابط خارج از اخلاقش هم معروف ترین شناسه اش بود. بدون شک تمام سینما دوستان از « کلینت ایستوود » انتظار داشتند تا فیلمی موشکافانه بسازد و در آن به این بخش از زندگی « هوور » که تا به امروز ناشناخته باقی مانده بپردازد؛ اما « ایستوود » راه متفاوتی را پیش گرفت. همه ما می دانیم که « ایستوود » کا2رگردان بسیار محافظه کاری است و چه در دوران بازیگری اش و چه در کارگردانی ، همواره مورد تائید دولت های مختلف و مخصوصاً " پلیس فدرال آمریکا " بوده است. او حتی زمانی که « مایکل مور » در مستند « بولینگ برای کلمباین » به سراغ دوست و همکار صمیمی اش « چارلتون هستون » رفت و او را لابی تجارت اسلحه سازان خطاب کرد، با قاطعیت از « هستون » ( که البته به صرف قاطع می توانم بگویم که یکی از اصلی ترین دلائل ترویج فرهنگ حمل اسلحه ، همین جناب « چارلتون هستون » بود) دفاع کرد و حتی تصمیمات گرفته شده درباره حمل سلاح را هم به نوعی تائید کرد!

به همین دلیل با توجه به اینکه « هوور » بهرحال یکی از مفاخر کشور ایالات متحده به حساب می آید، « ایستوود » بیشتر سعی کرده تا به جنبه مثبت زندگی « هوور » بپردازد و چندان گریزی به بخش های تاریک زندگی او نزند. به عنوان مثال ما در فیلم شاهد هستیم که « ایستوود » با دقت فراوان به مسئله دستگیری گنگسترهای یاغی نیویورک توسط افرادِ « هوور » که به آنها اصطلاحاً « G-Men » می گفتند ( این کلمه یک اصطلاح عامیانه در آمریکاست که در دهه ی 40 و 50 میلادی به کرات در سینما مورد استفاده قرار گرفت و البته گفته می شود که « هوور » عمداً چنین کلمه ایی را در وصف نیروهای ویژه اش بکار می برده تا باعث رعب و وحشت گانگسترها شود! ) پرداخته است و یا اینکه حتی ماجرای گروگانگیری معروف « لیدنبرگ » که هرگز مشخص نشد آیا « هوور » با گروگانگیران در ارتباط بوده یا خیر، را هم در فیلمش دخیل کرده و البته نگاهی کاملاً راست گرایانه به این مسئله داشته است. ماجرای گروگانگیری « لیدنبرگ » به این شرح است :

سرهنگ « چارلز لیدنبرگ » خلبان مشهوری بود که به دلیل آنکه فاصله بین آمریکا و اروپا را بدون توقف از روی اقیانوس اطلس طی کرده بود، توانست نام خود را جاودانه کند. اما ماجرای غم انگیز گروگانگیری پسر 20 ماهه ی او باعث شد تا تمام افتخاراتش در سایه این اتفاق ناگوار گم شود. قضیه از این قرار بود که در یک شب فردی پسر 20 ماهه سرهنگ را می دزدد و مطابق معمول از آنها درخواست مقداری پول نقد در ازای آزادی فرزندش می کند. سرهنگ هم بعد از گذشت چند هفته تصمیم می گیرد مبلغ را تحویل آدم ربایان دهد تا این قائله ختم شود اما بعد از پرداخت این پول ، متوجه می شود آدرسی که آدم ربایان به او داده بودند و در آن ذکر کرده بودند که فرزندش در یک قایق قرار دارد، کاملاً ساختگی بوده. در نهایت هم بعد از گذشت 10 هفته یک راننده کامیون به شکلی تصادفی با جسد کودکی برخورد می کند که حیوانات درنده دست و پای او را دریده بودند و با انتقال به پزشکی قانونی مشخص می شود که این کودک همان فرزندِ « چارلز لیدنبرگ » است.

گفته می شود در این پرونده که در زمان خودش بسیار معروف و جنجالی شده بود، خودِ « هوور » با گروگانگیر ارتباط برقرار کرده و قصد داشته شخصاً این پرونده را حل و فصل کند تا تبدیل به قهرمان ملی شود اما بعد از برقراری ارتباط با گروگانگر، با تصمیمات اشتباهی که گرفته باعث شده تا این کودک به شکل ناراحت کننده ایی از بین برود.

اما « کلینت ایستوود » در پرداخت این موضوع یا اتفاقات دیگر ترجیح داده تا چندان وارد بخش های مجهول زندگی « هوور » نشود و بجای آن « هوور » را فردی کاردرست نشان دهد که یکجورایی ایالات متحده مدیون اوست! اما آقای « ایستوود » متاسفانه فراموش کرده تا رابطه عجیب و غریب « 3هوور » با دست راستش به نام کلاید تولسن ( که « آرمی همر » نقش آن را بازی می کند ) را با قاطعیت برای تماشاگر شرح دهد؛ نه آنکه با اشارات ریزی که می کند، از کنار این مسئله مهم بگذرد. مطمئنم خودِ شخص « ایستوود » به خوبی این موضوع را می دانسته که بسیاری از مردم آمریکا و حتی جهان، خواهان آن هستند که چهره واقعی « هوور » را در فیلم « جی. ادگار » ببینند. اما تمام چیزی که « ایستوود » از « هوور » به مخاطبش ارائه داده، تصویری مقتدر در مقام رئیس اف بی آی ( البته اگر غیر از این می بود، وی می بایستی کلی دردسر را برای خود می خرید ) و تصویری گنگ و سربسته در زندگی شخصی اش بوده است!. « ایستوود » در پرداخت صحنه هایی که مربوط به محیط کار « هوور » می شود، بسیار موفق عمل کرده و ماجرای گروگانگیری « لیدنبرگ » را هم به خوبی رهبری کرده اما در بخش زندگی خصوصی « هوور » فکر می کنم که « ایستوود » احتیاطی بیش از حد معمول به خرج داده و همین احتیاط و راه رفتن روی خط باعث شده تا « جی. ادگار » فیلمی یکدستی نباشد. اینکه « هوور » به شدت تحت تاثیر مادرش بوده را همه می دانند، روابط خارج از عرفش هم با « کلاید تولسن » زبانزد است، اما تصاویر سربسته ایی که « ایستوود » از این موقعیت ها ارائه کرده باعث می شود تا تماشاگر به مطالبی که در فیلم گفته می شود بی اعتماد باشد و حتی اکثر آنها را رد کند. متاسفانه حتی در فیلم روابط عاطفی بین « هوور » و « هلن گاندی » رابطه ایی پاک عنوان می شود که هیچ مسئله خاصی در آن نبوده است!

اما جدای از بخش فیلمنامه، « جی. ادگار » از لحاظ تکنیکی یکی از بهترین های سال 2011 می باشد. فیلمبرداری « تام استرن » که از ایام قدیم با « ایستوود » رفاقت دیرینه دارد، بسیار چشم نواز است. « تام استرن » در « جی. ادگار » بیشتر از تکنیک فیلمبرداری " تک رنگ " استفاده کرده که باعث شده تماشاگر به حال و هوای سینمای کلاسیک برود. از لحاظ طراحی صحنه نیز این فیلم فوق العاده عمل کرده. « ایستوود » قبلا با فیلم « Changeling » نشان داده بود که به جزییات صحنه اهمیت فراوانی می دهد و حالا با « جی. ادگار » جای هرگونه انتقادی را از تماشاگر سلب کرده است. به نظرم از الان باید نام این فیلم را جزو کاندیداهای اسکار در رشته بهترین طراحی صحنه بدانیم. گریم هم که یکی از پرحاشیه ترین بخش های فیلم به حساب می آمد، با اینکه بسیار تماشایی است اما به نظرم کمی اغراق در آن بکار رفته است. گریم در بخش جوانی « هوور » بسیار تماشایی و چشم نواز است اما هنگامی که شخصیت ها پیر می شوند، تنها گریم « لئوناردو دیکاپریو » و « آرمی همر » است که تحسین تماشاگر را می انگیزد و گریم دیگر شخصیت ها چندان قابل قبول نیست. اما احتمالاً بخاطر گریم سنگین « دیکاپریو » در « جی. ادگار » اعضای آکادمی اسکار، یک مجسمه خوش رنگ به گریمورهای این فیلم خواهند داد.

بازی « لئوناردو دیکاپریو » مطابق انتظارات عالی است. « دیکاپریو » با هدایت استادانه « ایستوود » موفق شده یکی از بهترین بازی های دوران بازیگری اش را در این فیلم به نمایش بگذارد. گریم سنگین « دیکاپریو» در این فیلم که صدای او را هم در جریان کنفرانس مطبوعاتی فیلم درآورده بود ( « دیکاپریو » عنوان کرده بود که روزانه به مدت 6 ساعت گریم را تحمل می کرد!) به خوبی بر رو4ی صورت او نشسته و شما می توانید برای این بار « دیکاپریو » را در نقش یک پیرمرد پا به سن گذاشته ببینید. در کل باید گفت که « دیکاپریو » با بازی در نقش « هوور »، یکی از کاندیداهای اصلی اسکار به شمار می رود و به احتمال فراوان هم اعضای آکادمی به او روی خوش نشان خواهند داد. « آرمی همر » دیگر ستاره فیلم است که اگر اعضای آکادمی کمی هوشیار باشند، می توانند نام او را هم به عنوان کاندیداهای اصلی اسکار مطرح کنند.سکانس های مشترک بین او و « دیکاپریو » و دیالوگ هایی که این 2 رد و بدل می کنند، یکی از اصلی ترین دلائل تماشای این فیلم است. « جودی دنچ » کهنه کار نیز به مانند همیشه عالی است و البته سرزنده. اما حضور « نائومی واتس » در فیلم چندان قانع کننده نیست. به نظرم اگر می شد تا روابط بین « هوور » و « هلن » را با همان شایعات جذابش! در فیلم به نمایش گذاشت، به مراتب می توانستیم انتظار بیشتر از کاراکتر « هلن » داشته باشیم اما باور کنید که تماشای یک رابطه کاری ساده که یک طرفش « جی. ادگار هوور » و طرف دیگرش « هلن » قرار دارد، کار راحتی نیست. این را هم اضافه می کنم که گریم « نائوی واتس » در پیری کمی مضحک از آب درآمده است!

در نهایت باید بگویم که« جی. ادگار » درام تاثیرگذاری است اما نه برای کسانی که با « جی. ادگار هوور » آشنایی دارند. ساخته جدید « ایستوود » که بدون شک با رعایت ملاحظات سیاسی همراه بوده، « جی. ادگار هوور » را مردی مصمم در کار و کمی هم منحرف ( نه به معنای واقعی کلمه ) نشان می دهد اما تاکید می کند که او آدم بسیار مفیدی بوده است. اگر نظر من را می خواهید، به تماشای « جی. ادگار » بنشینید و از کارگردانی ، گریم ، بازیگری و بالاخص فیلمبرداری فوق العاده فیلم لذت ببرید، اما حتی یک لحظه هم به این فکر نکنید که « جی. ادگار هوور » یک اسطوره بوده است.

#معرفی_فیلم : جی‌بی‌اف(GBF)


«جی‌بی‌اف» (انگلیسی: G.B.F.) یک فیلم به کارگردانی دارن استین در سبک کمدی است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
بازیگران
پال یاکونو
ساشا پیترسه
آندریا بوون
ایوانا لینچ
جوجو
کارگردان
دارن استین
تهیه‌کننده
مایکل بیلینسون
ریچارد بور
کلی بروکهارت
استفن اسراییل
کیت رومرو
کریستوفر سپولودا
دارن استاین
نویسنده
جرج نورتی
مدت
۹۴ دقیقه
کشور
آمریکا
زبان
انگلیسی
آلمانی
بودجه
$۳.۲ میلیون